تیر و کمان
تیر و کَمان، ابزاری در جنگ و شکار به شکل چوب خمیده و دارای زه برای پرتاب تیر، و به صورت «تیرْکَمان» یکی از اسباببازیهای امروزی به شکل دوشاخه، دارای کش و کفهای چرمین برای پرتاب سنگ.
واژۀ تیر از تیگره در فارسی باستان میآید (پورداود، 32) و به نامهای تیر، تخش، گرزین و ناوک شهرت دارد (حسندوست، 2 / 655). واژۀ کمان از واژۀ اوستایی کنوان یا کنوار گرفته شده
که در فارسی به کمان و دورونه مبدل گشته است (همو، 2 / 702). همچنین آنندراج واژۀ کمان را برگرفته از واژۀ خمان مرکب از «خم» و «ان» به معنای کشیده و خمیده میداند (ذیل واژه).
در کتاب آداب الحرب و الشجاعة آمده که اولین تیر و کمان را خداوند به حضرت آدم (ع) داده است و جبرئیل در تمجید از خصایص تیر و کمان و استفاده از آن برای آدم سخن میراند و انواع کمانها را برایش شرح میدهد (فخر مدبر، 220-221).
در کشفیات لرستان نقش کمان روی یکی از کمربندها وجود دارد. این کمان از نوع کمان زمان اشکانیان است و همچنین نقش این کمان روی چندین شیء از زمان هخامنشیان در شوش و تخت جمشید هم مشاهده شده است. تکمیل هنر تیراندازی با کمان را به مادها و پارسها نسبت دادهاند و نقوش لرستان ثابت میکند که کمان لرستان با انتهای خمیده بر آنها تقدم دارد (گیرشمن، 318).
بر روی خنجری از گنجینۀ جیحون نقش کمانی از ابداعات ایرانیان وجود دارد که برای کشیدن زه آن از حلقۀ مخصوصی استفاده میکردند. کشیدن زه این کمان نیرو و مهارت زیادی را میطلبیده، ولی قدرت آن برای پرتاب تیر بیشتر بوده است؛ به همین سبب کشورهای بزرگی چون آشور کوشش داشتند کمانداران ایرانی را به خدمت بگیرند و عاقبت همین تیراندازان ایرانی بر آنان مسلط شدند (همو، 319).
تیرکمانی به نام تیر تخش نیز از اختراعات ایرانیان بوده، و قابلیت پرتاب چند تیر پیدرپی را داشته است (نیرنوری، 1 / 762). در نوروزنامه آمده است نخستین کسی که تیر و کمان ساخت کیومرث بود (ص 59). در همانجا اضافه شده است که بازی با تیر و کمان مفاصل را نرم میکند و دل را قوت میدهد و از بیماری سکته، فلج و رعشه ایمنی میبخشد (ص 62). وندیداد تیر و کمان را در کنار دیگر سلاحها قرار میدهد (ص 792) و در داستان «خسرو و ریدک»، ریدک کمانداری و سواری خود را میستاید (ص 72).
تصویری از داریوش هخامنشی با کمان و دو تیر در چشم شیری که روبهروی ارابه ایستاده، و شیر دیگری که شکار شده، و زیر پای اسب ارابه افتاده است، روی مهر مخصوص او در موزۀ بریتانیا نگهداری میشود (خسروی، 219). در غاری واقع در درۀ کمان، مقابل قلعهسپید فارس، نقش کمانی بر دیوار از دورۀ ساسانیان (226-652 ق) وجود دارد. نقش این کمان از دور چنان دیده میشود که گویی از سنگ نیست و چون رنگش زرد است، اهالی آن را از طلا میدانند (فقیری، 133).
در زمان حکومت عباسیان (132- 656 ق / 750- 1258 م)، از انواع مختلف تیر و کمان برای شکار استفاده میشد و عربها و ترکان ازجمله بهترین تیراندازان و کمانداران محسوب میشدند (احسن، 268- 269). در دورۀ صفویه (905 - 1135 ق) در کنار اسبسواری یکی از سرگرمیهای زنان در حرمسرا آموختن تیراندازی با تیر و کمان و تفنگ بودهاست (غفاریفرد، 52). بعضی از زنان حرمسرای سلیمان صفوی در تیراندازی و کمانداری قدرتنمایی میکردند و به همین دلیل نیز شاه آنان را در شکارها همراه خود میبرد (کمپفر، 227).
بازی با کمان یکی از بازیهای متداول بوده که شاردن بدان میپردازد و آن را توضیح میدهد و بیشتر در دربار پادشاهان اجرا میشده است. او میگوید که جوانان ایرانی در ابتدا برای تمرین تیراندازی تیرهوایی میاندازند و سپس ورزشی خاص انجام میدهند از این قرار که خاکریزی را به عنوان هدف در نظر میگیرند و به آن تیر میاندازند، تیر را در میآورند و باز به همان نقطه میاندازند تا تیر کاملاً در خاکریز فرو رود. موفقیت در این بازی بستگی به آن دارد که دفعات کمتری تیر را به طرف خاکریز پرتاب کنند و تنها در صورت هدفگیری درست و دقیق امکانپذیر است (4 / 179-181).
نوعی دیگر ورزش با تیر و کمان هم وجود دارد که تیراندازی سواره است، بدین نحو که سوار از پشت با تیر و کمان فنجانی را که بالای ستونی بلند قرار دارد، نشانه میگیرد. برای تیراندازی به این نشانه میباید سوار به سمت ستون بتازد و پس از گذشتن از ستون از چپ و راست و از پشت به نشانه تیر بیندازد که نیازمند مهارت بالای او ست. به گفتۀ شاردن، پادشاهانی چون شاه صفی و شاه عباس دوم در این فن بسیار ماهر و ورزیده بودهاند (4 / 183؛ نک : قزلایاغ، 775).
ایرانیان برای ساخت کمان اغلب از شاخ گاومیش و یا قوچ و یا از شاخ حیوانات وحشی شاخدار استفاده میکردند. برای ساخت کمان، چوب و سریشم و بعضی مواد حیوانی را با هم ترکیب میکردند و مایع حاصل را با چوب کمان تحت فشار قرار میدادند تا جذب همدیگر شوند و سپس کمانهای درستشده را مدت یک یا دو سال بیاستفاده میگذاشتند تا خوب خشک شوند و زه کمان هم از ریسمان یا از رگ حیوانات مخلوط با ابریشم ساخته میشد (دوبنچا، 102).
یکی از مرغوبترین تیرها را از چوب درخت گز میساختند. در اساطیر ایرانیان آمده است که رستم چنین تیری را به پیشنهاد سیمرغ برای کشتن اسفندیار رویینتن ساخت و آرش کمانگیر با پرتاب تیری مرز ایران و توران را تعیین کرد و خود نامدار و ایران سربلند شد (خوشپسند، 140). این جنگافزار در جایجای شاهنامه ازجمله در داستان رستم و اکوان دیو (فردوسی، 3 / 291)، جنگ سهراب با گردآفرید (همو، 2 / 133) و بسیاری داستانهای دیگر دیـده میشود (نک : خوشپسند، 141-142) که نشان از متداول بودن تیر و کمان در بین ایرانیان عهد باستان دارد. در ایران باستان ایرانیان کمانهای گوناگونی داشتند، چون کمان چهارخم، کمانهای مستقیم، کمانگروهه، و جز اینها (همو، 235). افزون بر شاهنامه، کاربرد واژههای تیر و کمان را در آثار شعرای دیگر چون اسدی طوسی (5 ق) (ص 75) و نظامی (6 ق) (ص 467) نیز میتوان دید.
این پیشینۀ تاریخی و تداول آن در دورههای بعدی سبب شده است که تیر و کمان یا کمان خمیده جایگاه خاصی در فرهنگ مردم ایران داشته باشد و توجه بسیاری از سفرنامهنویسان را نیز به خود جلب کند. شاردن (1713 م / 1337 ق) کمانهای ایرانی را از اعلاترین و مطلوبترین نوع آن در سراسر مشرق زمین دانسته، و نوشته است که کمانهای ایرانی از چوب و شاخ حیوانات ساخته میشود؛ به دور آن طنابی میپیچند و روی آن را با پوست درختی صاف و صیقلی میپوشانند و در نهایت رنگ و جلایش میدهند. او از قول ایرانیان، کمانی را خوب میداند که به سختی کشیده شود، بُن تیر در زه فرورود و تیر تا نیمه روی آن آید. زه کمان ایرانی از ابریشم تافته و به ضخامت فنر فولادین است و ترکشها از چرم زردوخت یا ملیلهدوز است (4 / 340).
او همچنین در جایی دیگر دربارۀ کمان و کمانداری و روش آموزش تیراندازی ایرانیان نوشته است: کمانهای ایرانی بسیار محکم و کشیدن زه آن بسیار سخت است و به همین سبب جوانان ایرانی برای کشیدن زه کمان، حلقهای ساخته شده از شاخ یا عاج و یا از پشم به انگشت میکنند و زه کمان را بدان تکیه میدهند تا راحتتر بتوانند زه کمان را بکشند (4 / 179-180).
یکی از کاربردهای این ابزار اسباب بازی مورد استفادۀ کودکان بوده است. اُرسل (1858 م / 1275 ق) توصیفی از این موضوع دارد: «فرزندان آریایی از دوران کودکی تیر و کمان به دست میگیرند و سخن راست گفتن را پیش از هر چیز میآموزند» (ص 305). آلمانی (1863 م / 1280 ق) گفتههای شاردن را تکمیل کرده و نوشته است: بیشتر کمانهای ایرانی نقاشی و رنگآمیزی شدهاند و هنرمندان خوش ذوق مناظر شکار و نبرد جنگجویان را روی آن نقش بستهاند (ص 100).
فلاندن (1876 م / 1293 ق) نقش سربازی در بیستون را توصیف کردهاست که به دور کمر نواری بسته، و در دست راست یک تیر و در دست چپ کمان دارد و در زیر پایش شخصی را لگدکوب میکند (ص 179).
دیولافوا (1916 م / 1335 ق) در پلههای قصر داریوش تصاویری از سربازانی دیده است که مسلح به تیر و کمان پارتیاند (ص 403) و با نقل داستانی نوشته است که در زمان سلسلۀ سلجوقی فرستادن کمان و تیر برای کشور دوست نشان این مطلب بوده است که به کمک و لشکر احتیاج دارند (ص 704).
از آثار و علائم و حرکات نیز چنین برمیآمد که تیر و کمان در فرهنگ مردم نیز رواج داشته است و از گذشته مردم آن را بهکار میبردهاند. در منطقۀ فراشبند چاهی به نام «چاهِ تیر و کمان» وجود دارد که به نوعی از علائم رواج این سلاح در گذشتۀ این محل است (امیری، 321). بختیاریها هم در گذشتههای دور گویا از کمان استفاده میکردند و یک لوح سنگی این مطلب را ثابت میکند. همچنین بختیاریها به هنگام تیراندازی با تفنگ حالت تیراندازی با کمان را به خود میگیرند، بازوی چپ را افقی نگه میدارند و بازوی راست را پشت سر خم میکنند (دیگار، 128).
در لرستان یکی از راههای تشخیص جنسیت نوزاد روش «تیر و کمونی» است. بدین شیوه که در مسیر رفت و آمد زن حامله تعدادی اسباببازی ازجمله تیر و کمان قرار میدهند؛ اگر زن حامله در بین اسباببازیها اول چشمش به تیر و کمان خورد، صاحب پسر میشود، وگرنه بچهاش دختر است (عسکری عالم، 4 / 40).
در بسیاری از شهرهای ایران رنگینکمان را کمان رستم و یا کمان حضرت علی (ع) میدانند (شکورزاده، 343؛ راعی، 197؛ نیز نک : هدایت، 139-140). مردم شاهرود معتقدند رنگینکمان تیرکمون امام حسن و امام حسین (ع) است. علت پدید آمدن رنگینکمان را چنین میدانند: «حضرت محمد (ص) به حسن و حسین (ع) تیرکمانی هدیه میکند و به آن دو فرمان میدهد تیرها را رها کنند. آنها تیرها را از کمانها رها میکنند و تیرها در سمت مغرب فرود میآیند» (شریعتزاده، 514؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، رنگینکمان).
طرح فرو رفتن تیر بر شیئی کروی چون نارنج و ترنج و یا قلب و گذشتن از میان آن، و سر برون آوردن از سوی دیگر نشانی از ابراز عشق و دلباختگی است. این تصویر را میتوان لابهلای کتابها و نقش روی پارچه به وفور دید (عمادی، 152-153). همچنین کسی را که معامله با او سخت باشد، گویند: «سخت کمان است» یا «کمان او را نمیتوان کشید» (جنتی، 259).
تیر و کمان هلالی به افسانهها و ادبیات شفاهی مردم ایران نیز راه یافته است. مردم مازندران و ترکمنصحرا افسانهای دارند به نام «پسر و تیرکمان». در این داستان پسر جوانی از پدر میخواهد که مثل پسرهای دیگر تیرکمان داشته باشد و پدرش برای او تهیه میکند. پسر تیری به درون قصر پادشاه میاندازد و در پی آن به درون قصر میرود، دختر پادشاه را میبیند و عاشقش میشود و در راه وصال او شروط پادشاه را انجام میدهد و با دختر پادشاه ازدواج میکند (میرکاظمی، 287-293). در قصهای باورنکردنی، 3 پسر کور پادشاه به شکار میروند و با 3 تیر و کمان شکسته و بدون زه 3 آهو شکار میکنند (الول ساتن، 393-394).
پسربچهها در شهرهای ایران با مواد اولیهای که در دسترسشان است، برای خود «تیرکمان» میسازند. برای ساخت آن که برای پرتاب کردن سنگریزه است، تکه چوبی دوشاخه به شکل Y تهیه میکنند. این دوشاخه در هر جایی نامی دارد؛ مثلاً آن را در کاشان «دولو» (مزرعتی، 71) و در لرستان «مشته» (عسکریعالم، 4 / 213) مینامند. در خوانسار این تکه چوب را از درخت ون که چوب محکم و سفتی دارد، میسازند (امیری خوانساری، 119)، سپس با استفاده از وسایلی که در دسترسشان است، کش کمان را میسازند. در بیشتر جاهای ایران، ازجمله بختیاریها و ایلامیها از کش یا نوار لاستیکی استفاده میکنند (ارشادی، 280؛ محمدی، 2 / 38). دو نوار باریک با طول برابر، از این کش تهیه میکنند. یک سرِ هر یک از این نوارها را به یکی از سرشاخههای دوشاخه وصل میکنند و سر دیگر نوار را به سرِ قطعه چرمی متصل میکنند که برای قراردادن سنگریزه در کمان و پرتاب آن است. آن را کفه، کپه یا به قول لرها «گوپَهگَه» مینامند. در بسیاری دیگر از جاها، کودکان تکهای چرم را به شکل لوزی میبرند، دو طرف آن را سوراخ میکنند و سر دیگر هر یک از نوارها را به آن میبندند (همایونی، 480؛ امیری خوانساری، 119-121؛ عسکریعالم، همانجا).
نوع دیگر اسباببازی تیر و کمان به شکل کمانهای باستانی و بهصورت هلالی ساخته میشود. برای ساخت این نوع کمان، ترکههایی از چوب نرم درخت یا نی حصیر میتراشند و به شکل کمان درمیآورند و نوارکشیِ باریکی به دو سر کمان میبندند. برای ساخت تیر از چوب خشک و محکمی استفاده میکنند و به سر آن میخ باریک یا سوزن میزنند تا در هدف بنشیند (جناب، 299-300؛ سعیدی، 161).
بازی با تیرکمان نیز ازجمله بازیهای کودکان است و بیشتر از تیرکمانهای دوشاخهای استفاده میشود که سنگ پرتاب میکند. این بازی در اکثر نقاط ایران با قوانین و شیوۀ تقریباً یکسانی اجرا میشود.
نحوۀ عمومی اجرای این بازی بدین گونه است که سنگریزهای را در کفۀ تیرکمون میگذارند و با دست راست تیرکمون را نگه داشته و با دست چپ چرم حاوی سنگریزه را میکشند، یک چشم را میبندند و گنجشک یا هر هدف دیگری را در خطی مستقیم با سنگریزه هدف میگیرند و کش را رها میکنند (ارشادی، 1080). در ژاورود (سعیدی، همانجا)، گروس (هاشمنیا، 85 - 86) و بسیاری شهرهای دیگر نیز بازی به همین نحو اجرا میشود.
در چهارمحال و بختیاری این بازی مخصوص پسربچههای 6-14 ساله است که در فضای باز انجام میگیرد. نشانهای مانند قوطی یا پلاستیکی در ارتفاع بلندی قرار میدهند. بازیکنان دو گروه میشوند و در کنار خط تعیین شده میایستند و به نوبت با سنگریزه به عنوان تیر و با کمک کمان به هدف تیر پرتاب میکنند. هر تیری که به هدف بنشیند، یک امتیاز برای گروه به همراه دارد و برندۀ بازی تیمی است که بیشترین تیر را به هدف زده باشد (هادیپور، 81 -82؛ نصری اشرفی، 2 / 1142).
در لرستان نیز بازی به همین نحو است با این تفاوت که بعد از هر بار که تیر به هدف میخورد، بازیکن یک تیر «دسخوش» یا جایزه میگیرد و بازی ادامه مییابد (عسکریعالم، 4 / 213-214). در خوانسار تیرکمونبازی از بازیهای متروکی است که جاهلان در قدیم انجام میدادند. آنها ریگی در کفۀ چرمین میگذاشتند و تا حد ممکن میکشیدند و با سرعت رها میکردند و گنجشک و پرندگان دیگر را هدف میگرفتند و گاهی اوقات هم مزاحم مردم میشدند (امیری خوانساری، همانجا).
مآخذ
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1369 ش؛ ارشادی، عیدیمحمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسبنامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1354 ش؛ الول ساتن، ل. پ.، قصههای مشدی گلین خانم، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ امیری خوانساری، هوشنگ، فرهنگ باستانی خوانسار، تهران، 1381 ش؛ پورداود، ابراهیم، «زینابزار، کمان و تیـر»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1346 ش، شم 7؛ جناب اصفهانی، علی، فرهنگ مردم اصفهان، اصفهان، 1385 ش؛ جنتی عطایی، ابوالقاسم، «کمانداری و تیراندازی در ادب فارسی»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1350 ش، س 6، شم 2؛ حسندوست، محمد، فرهنگ تطبیقی ـ موضوعی زبانها و گویشهای ایرانی نو، تهران، 1389 ش؛ «خسرو قبادان و ریدکی»، متون پهلوی، به کوشش جـاماسب ـ آسانـا، تهـران، 1371 ش؛ خسروی، زهـرا، «شکـار در شعر پـارسی» پژوهشهای ایرانشناسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1381 ش؛ خوشپسند، دنیا، فرهنگ جنگافزار در شاهنامۀ فردوسی، به کوشش عطاءالله کوپال، تهران، 1389 ش؛ دوپنجا، رومانوسکی، «تاریخچۀ اسلحۀ سرد در ایران»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1346 ش، شم 9 -10؛ دیگار، ژان پیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ راعی، مصطفى، اسک در گذر تاریخ، تهران، 1387 ش؛ سعیدی، محمدصالح، اویهنگ و آداب و رسوم مردم ژاورود و اورامان، سنندج، 1384 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1388 ش؛ عمادی، عبدالرحمان، آسمانکت (چند رسم مردمی)، تهران، 1388 ش؛ غفاری فرد، عباسقلی، زن در تاریخنگاری صفویه، تهران، 1384 ش؛ فخر مدبر، محمد، آداب الحرب و الشجاعة، ورشو، 1969 م / 1348 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ قزلایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379 ش؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ گیرشمن، رمان، هنر ایران (در دوران ماد و هخامنشی)، ترجمۀ عیسى بهنام، تهران، 1346 ش؛ محمدی، آیت، فرهنگ بازیهای محلی ایلام، تهران، 1384 ش؛ مزرعتی، احمد، ترانهها و بازیهای کودکان، کاشان، 1386 ش؛ میرکاظمی، حسین، افسانههای دیار همیشه بهار، تهران، 1374 ش؛ نصری اشرفی، جهانگیر، وازیگاه، تهران، 1392 ش؛ نظامی گنجوی، شرفنامه، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1368 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمرخیام، به کوشش علی حصوری، تهران، 1379 ش؛ نیرنوری، عبدالحمید، سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، تهران، 1375 ش؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هادیپور بروجنی، مژگان، بازیهای بومی محلی (چهارمحال و بختیاری)، تهران، 1371 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملک محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، سنندج، 1380 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ نیز: